عقد و ازدواج

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آگهی رایگان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وبلاگ عقد و ازدواج:چگونه صمیمیت در خانواده را افزایش دهیم؟

در اینجا قصد داریم شما را با مفهوم صمیمیت در خانواده، عوامل ایجاد آن، راهکارهایی برای افزایش صمیمیت و نقش آن در خانواده آشنا نماییم. صمیمیت به معنای ایجاد رابطه­ عمیق با دیگران است. حال این رابطه­ عمیق ابعادی دارد که شامل جسمی، فکری و عاطفی است. در خانواده وجود هر سه بعد صمیمیت بسیار ضروری و لازم است. خصوصا در رابطه ی میان والدین و فرزندان تقویت این رابطه بسیار حیاتی و سرنوشت ساز است و حتی بر تاثیر مادر بر پسر خانواده نیز بسیار مهم است. چون نحوه­ ی زندگی و آینده ی فرزندانمان به میزان این صمیمیت بستگی دارد.

وقتی که صمیمیت در میان اعضای خانواده افزایش پیدا کند، به تبع آن نشاط و آرامش در خانواده افزایش پیدا می­کند. از طرفی باعث ایجاد تمرکز و مدیریت صحیح در برابر بروز مشکلات احتمالی می گردد. از این رو ایجاد صمیمیت نقشی اساسی در استحکام بنیان خانواده دارد و در مشاوره خانواده به اهمیت آن توجه بسیار میشود.

عوامل ایجاد صمیمیت در خانواده کدامند؟

1. اولین مسئله برای ایجاد صمیمیت داشتن مهارت لازم برای برقراری ارتباط صحیح است.

بدان معنا که باید  بدانید چگونه با یک نفر ارتباط برقرار کنید تا طرف مقابلتان با شما راحت باشد و بتواند حسش را به خوبی بیان کند. یکی از مشکلات اساسی در خانواده ها و مابین زوجین و نیز بین والدین فرزندان و فرزندان با یکدیگر عدم وجود نشاط بین اعضاست و همین امر می­تواند مشکلات زیادی در خانواده­ ها ایجاد کند.

فردی که نتواند در خانواده­ی خود احساساتش را به راحتی بیان کند و مورد حمایت عاطفی و فکری قرار نگیرد، به دنبال این حمایت در بیرون از خانواده می­گردد و آسیب­های زیادی برای جذب این حمایت خواهد دید. در حقیقت بسیاری از اختلافات خانوادگی، طلاق، بزهکاری کودکان و نوجوانان و نیز مشکلات روانی مردم ریشه در محیط خانواده دارد. خانواده­ای که سرد و بی روح باشد و جسم و فکر و روح اعضایش را تغذیه نکند، زمینه ­ساز ناهنجاری­های گوناگونی خواهد بود.


بیشتر بخوانید: چگونه یک مرد را خوشحال کنیم؟


3. اعضای خانواده باید سعی کنند با محبت و عدالت با هم رفتار کنند

اعضای خانواده میبایست، اعتماد را در محیط خانواده نهادینه کنند و از بروز مشکلات ترسی به دل راه نداده و با گفتگو و تبادل نظر مشکلاتشان را حل کنند. اول از همه این نوع رابطه عمیق باید میان زن و شوهر برقرار شود تا بتواند به دیگر افراد خانواده نیز سرایت کند. افراد خانواده می­بایست برای یکدیگر از القاب پسندیده استفاده کنند، با هم با خوشرویی و محبت رفتار کنند.

4. اصول انتقاد کردن و انتقادپذیری را بدانند و به طور صحیح استفاده کنند

اعضای خانواده باید تا حد امکان از بحث و جدل و دعوا با هم پرهیز کنند. ابراز عشق و علاقه از الزامات هر زندگی زناشویی است. تاثیری که بیان عشق در زندگی می­گذارد با هیچ  چیز دیگری قابل مقایسه نیست. با ابراز عشق به یکدیگر می توانید در خانواده آرامش و نشاط کافی را به دست بیاورید.


 


عوامل ایجاد صمیمیت در خانواده

راهکارهای افزایش صمیمیت در خانواده کدامند؟

برای افزایش صمیمیت در خانواده راهکارهای زبادی وجود دارد که در اینجا چند مورد از آنها را ذکر خواهیم کرد.

# کلمات جادویی

یکی از این راهکارها استفاده از کلماتی مثل لطفا، متشکرم و خواهش می کنم. در حقیقت مودبانه حرف زدن صمیمیت را بین اعضای خانواده افزایش می دهد.

# قدردانی کردن

یکی دیگر از راهکارها این است که برای امور روزانه و ساده­ زندگی از یکدیگر تشکر کنید. شاید این کار بسیار ساده به نظر برسد اما می­تواند صمیمیت عمیقی بین اعضا ایجاد نماید.

# رازداری

خانواده باید محلی امن و مورد اعتماد برای اعضا باشد تا بتوانند حتی رازهایشان را با یکدیگر در میان بگذارند و ترسی از فاش شدن آن نداشته باشند. اگر رازهایتان را با هم  در میان می­گذارید پس بدانید که رابطه عمیق با هم دارید. این رابطه عمیق باعث ایجاد آرامش و نهایتا ایجاد نشاط در خانواده می گردد.

# تعامل مثبت

گاهی می توانید  خاطراتتان را با هم مرور کنید و از شنیدن آنها لذت ببرید و نیز برای یکدیگر خاطره سازی نمایید. سعی کنید در انجام کارهایتان با یکدیگر همراهی کنید و به هم دلگرمی بدهید. سعی کنید از انجام رفتارهای نامناسب و حرف­های زشت پرهیز کنید، چون این رفتارها ناخودآگاه حس بدی در انسان ایجاد می کند و صمیمیت را کمرنگ می کند.

# توجه و عشق ورزیدن

به همسر خود کاملا عشق بورزید تا بتواند با پر شدن ظرف محبتش این عشق را نثار فرزندان نماید. سعی کنید به همه اعضای خانواده خود توجه نمایید و از نیازهایشان آگاه باشید. حتما زمانی را برای گفتگو با یکدیگر اختصاص دهید. روند گفتگو خود می تواند عاملی برای افزایش صمیمیت باشد.

# مشارکت در تصمیم گیری ها

در مورد امور مربوط به خانه و خانواده تکی تصمیم گیری نکنید بلکه سعی کنید تا حد امکان با هم مشورت نمایید. حتی بچه ها را هم در این تصمیم گیری ها دخیل کنید. سعی کنید با کارهای کوچک و بدون هزینه باعث خوشحالی همسرتان شوید.

# احترام به علایق و سلایق یکدیگر

همیشه زمانی را برای تفریح و گردش و مسافرت اختصاص دهید. چون با این کار ناخودآگاه وقت زیادی را با یکدیگر سپری می کنید و بسیاری از ناراحتی ها و سو تفاهم ها از بین می رود. به علایق یکدیگر احترام بگذارید و به آنها توجه داشته باشید. وقتی اختلافی ایجاد می شود، سعی کنید که در اسرع وقت آن را حل و فصل نمایید چون اگر حل نشود کهنه می­شود و آثاری را بر روی روابط بر جای می گذارد. در انتها محبت کلامی در  هر برهه ای می تواند تاثیرگذار باشد. پس از آن غافل نشوید.

راهکارهای افزایش صمیمیت در خانواده

نقش صمیمیت در خانواده چیست؟

صمیمیت در زندگی نقشی بسیار اساسی دارد و مهم  ترین عامل تحکیم میان خانواده هاست. هرچه صمیمیت میان اعضای خانواده بیشتر شود خانواده ی مستحکم تری خواهید داشت. صمیمیت و رابطه ی عمیق میان اعضا چیزی نیست که یک شبه به وجود بیاید و یا از اول وجود داشته باشد. بلکه باید برای ایجاد آن وقت گذاشت و مهارت های لازم را آموخت. عوامل زیادی هستند که به ایجاد این نوع رابطه ی عمیق کمک می کنند، مانند:

  1. داشتن شناخت متقابل از یکدیگر
  2. تقسیم شادی ها و غم ها
  3. ایجاد شادی و خاطره سازی
  4. بیان افکار و احساسات
  5. حمایت از یکدیگر
  6. داشتن وجوه مشترک با یکدیگر

قاعدتا برای هر انسانی بسیار ارزشمند است که اطرافیانش او را دوست داشته باشند و درک کنند.

پذیرش از جانب اعضای خانواده احساس ارزشمند بودن به فرد می دهد و باعث افزایش عزت نفس می گردد.

با بالا رفتن عزت نفس دیگر هیچ کس یه دنبال روش های نامتعارف برای اثبات خود نمی گردد، چرا که آنچه نیاز دارد در خانواده و از اعضای آن دریافت می کند. هنگامی که یه نفر مشکل شما را مشکل خود بداند و در نحوه رویارویی و حل  آن به شما کمک نماید، احساس خوبی به شما می دهد. جمع شدن این احساسات خوب بر روی یکدیگر باعث ایجاد آرامش و نهایتا نشاط در خانواده می گردد و صمیمیت میان اعضا عمیق می شود. باید خانواده به گونه ای سازماندهی شود که مرتبا در مورد احساسات و مسائل مربوط به خانواده در آن صحبت شود.

چه گفتگویی در خانواده ایجاد صمیمیت میکند؟

گفتگو یکی از مهم ترین عوامل ایجاد صمیمیت است و چه بسا می توان گفت که مهم ترین بخش آن است. حرف زدن محبت آمیز با اعضا بسیار مهم است. گاهی اوقات دوست داشتن و عشق نیاز به ابراز دارد تا احساس خوبی را در اعضای خانواده ایجاد کند. خوشرو بودن نیز اهمیت فراوانی دارد. اگر صمیمیت و رابطه ی عمیق عاطفی میان اعضا وجود داشته باشد، بسیاری از مشکلات و ناهنجاری ها در خانواده و در زندگی آینده ی فرزندان از بین می رود.

فرزندان با وجود عشق و صمیمیت و حمایتی که از خانواده دریافت می کنند و امنیتی که در آنجا دارند، به طور حتم در زندگی شخصی موفقیت های چشمگیری به دست می آورند و دیگر بسیاری از مشکلات معمول میان نوجوانان و جوانان را نخواهند داشت. صمیمیت تعهد میان زوجین را نیز بالا می برد و آن را استحکام می بخشد. این تعهد به فرزندان هم انتقال پیدا می کند. فرد متعهد به اعضای خانواده اش اعتماد کامل دارد و از راهنمایی و حمایت آنها نیز نهایت استفاده را می کند. در نهایت آرامش کاملی میان اعضای خانواده ایجاد می گردد. این آرامش و تعهد بر اهداف، خواسته ها و برنامه ریزی های افراد خانواده تاثیر گذار است و آنها را در مسیر درستی هدایت می کند.

نقش صمیمیت در خانواده

نبود رابطه صمیمی و فاصله بین اعضای خانواده

چنانچه در زندگی و در میان افراد خانواده صمیمت و رابطه عمیق جسمی، فکری و عاطفی وجود نداشته باشد، اعضای خانواده و خصوصا فرزندان در مواجهه با مشکلات و سختی ها دچار استیصال می شوند و ممکن است که به دنبال راه های غیر متعارف و نسنجیده برای حل مشکلات خود بگردند. هنگامی که فرد در خانواده جایی نداشته  باشد به دنبال جایی می گردد تا شخصیت خود را در آنجا پیدا کند و به اثبات برساند و نتیجتا از محیط خانواده دور و دورتر می شود.

هنگامی که صمیمیت و احترام در خانواده وجود داشته باشد، فرزندان هم ناخودآگاه به کانون خانواده جذب می شوند و برای  حل چالش های به وجود آمده از پدر و مادر خود استمداد می طلبند. اینگونه است که والدین نیز می توانند بهترین نوع تربیت را برای فرزندان خود داشته باشند. ذهن فرزندان از ابتدا بسیار پاک و عاری از هر گونه خوبی و بدی است. اگر والدین با تربیت صحیح و صمیمیت و احترام این ذهن پاک را پر کنند، آنگاه در آینده فرزندان موفق و دارای اعتماد به نفس بالا خواهند داشت که از وجودشان لذت ببرند.

خدمات مرکز مشاوره خانواده و روانشناسی آویژه

هدف مرکز مشاوره و روانشناسی آویژه از ارائه اطلاعات لازم در زمینه مشکلات روانی، افزایش آگاهی شماست تا با توسعه دانش خود، جهت ارتقا و بهبود کیفیت زندگی خود، گامی مهم بردارید. لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر سایر مقالات متخصصان مرکز مشاوره آویژه را مطالعه نمایید .

مکرومه بافی

 

 برای ثبت آگهی رایگان به سایت شهر24 مراجعه کنید

سایت شهر24 مرجع آگهی های رایگان.با سایت شهر24 دیده شوید
  • فخری حیدری
  • ۰
  • ۰

 بهترین سن ازدواج چگونه محاسبه می شود؟ 

یکی از بحث‌های داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر می‌شود...

 

 

در حالی که از دیدگاه روان‌شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.

 
 

 

 

سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟

 

 

 

از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان‌پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل کفایت می‌کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشکان و اصولا مکاتب روان‌شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به‌دست آورد.

 

 

 

سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟

 

 

بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.

 

 

 

سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟

 

 

بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می‌شود. جامعه‌ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

 

 

البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی‌کنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج کند که این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موکول شود.

 

 

 

سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟

 

 

ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی که ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم کرده‌اند.

 

 

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟

 

 

بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 

 

 

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟

 

 

ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم که زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

 

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟

 

 

این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.

 

 

سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

 

 

ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می‌کنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.

 برای ثبت آگهی رایگان به سایت شهر24 مراجعه کنید

سایت شهر24 مرجع آگهی های رایگان.با سایت شهر24 دیده شوید
  • فخری حیدری
  • ۰
  • ۰

در این شرایط ازدواج نکنید! 

گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.  

 

در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!  

 

مساله این است که در خیلی از موارد، افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با ۱۰ وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم که اگر خود شما هم در چنین شرایطی قرار بگیرید ممکن است ندانسته مرتکب همان اشتباهات آشکار شوید.  

 

۱ – زیبایی خیره کننده  

 

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!  

 

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید.  

 

۲ – پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه  

 

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند!  

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر «خانم دکتر» نخواهید بود!  

 

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟  

 

۳ – شیفتگی و عشق بی اندازه  

 

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!  

یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.  

 

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.  

 

اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.  

 

۴ – احساس تنهایی شدید

 

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.  

 

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!  

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.  

 

۵ – عجله  

 

«برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود.» آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟  

 

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.  

 

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!  

 

۶ – سن پایین  

 

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.  

 

این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر ۲۰ سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.  

 

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟  

 

۷ – شناخت ناقص  

 

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر ۲۰ سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.  

 

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.  

 

۸ – بحران روحی  

 

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.  

 

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.  

 

۹ – سرخوشی و هیجان  

 

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده یاد که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!  

 

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.  

 

در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.  

 

۱۰ – چشم و هم چشمی  

 

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.  

 

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند!  

 

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید!

منبع:مجله موفقیت

 برای ثبت آگهی رایگان به سایت شهر24 مراجعه کنید

سایت شهر24 مرجع آگهی های رایگان.با سایت شهر24 دیده شوید
  • فخری حیدری
  • ۰
  • ۰

 6 شرطی که هر دختر و پسری برای ازدواج باید داشته باشد

عدم آمادگی افراد برای ازدواج

فراموش نکنید که ازدواج یک سفر چند ده ساله است

 

بسیاری از دختران و پسران جوان، تصور می کنند با رسیدن به بلوغ جسمانی، آمادگی های لازم برای ازدواج را پیدا کرده اند بنابراین توانایی لازم برای اداره زندگی مشترک را دارند و می توانند بر مشکلات و دست اندازهای آن فائق شوند. در صورتی که اگر یک نفر برخی آمادگی های مورد نیاز برای ازدواج را در خود رشد و پرورش نداده باشد، لزوما با یافتن فردی که دارای تمام ملاک های مد نظرش باشد، نمی تواند ازدواج پایداری داشته باشد. وقتی این آمادگی ها نباشد، کم کم تنش ها شروع خواهد شد، دو طرف حرف همدیگر را نخواهند فهمید، درگیری ها بیشتر می شود و روز به روز از هم دور خواهند شد. بنابراین  در مبحث ازدواج، خیلی مهم است که بدانیم آیا آمادگی ازدواج را داریم یا نه؟ شاید با خودتان بگویید مگر ازدواج هم آمادگی می خواهد؟ 

 

در جواب سوال مطرح شده، برای تان یک مثال می زنم. فرض کنید قرار است به سفر بروید. چقدر برای تان مهم است زمانی سفر بروید که حال تان خوب باشد و شرایط خوبی داشته باشید؟ به طور مثال اگر مریض باشید، دوست ندارید به سفر بروید. اگر از نظر مالی در مضیقه باشید، سفر رفتن را به تعویق خواهید انداخت. از چند روز قبل وقت قابل توجهی را صرف خرید وسایل مورد نیاز، ایجاد آمادگی های لازم برای سفر در خودتان، انتخاب همسفر و... می کنید. به این موضوع فکر خواهید کرد با چه فردی سفر بروید که بیشتر خوش بگذرد. با توجه به همه این موارد، فراموش نکنید که ازدواج یک سفر چند ده ساله است، پس خیلی مهم است که هم آمادگی های لازم برای ازدواج را کسب و هم فردی را انتخاب کنیم که در زندگی به هر دو نفرمان خوش بگذرد!

  

6 آمادگی قبل از ازدواج

از بحث اهمیت آمادگی های قبل از ازدواج که بگذریم، باید بدانیم که آمادگی قبل از ازدواج، شامل چند جنبه است که در ادامه، نکاتی را در این باره خواهید خواند.

  

آمادگی روانی

بحث مسئولیت پذیری، توانایی مقابله با مشکلات، خوش بینی و مثبت اندیشی، توانایی تصمیم گیری مستقل و پختگی هیجانی از جمله مباحثی است که در این حیطه قرار می گیرد. شما باید به صورت جداگانه، شخصیت خودتان را در حوزه های مطرح شده بررسی کنید تا با آمادگی کامل به سراغ زندگی مشترک بروید. توجه داشته باشید داشتن آمادگی در تمام موضوعات مطرح شده در حیطه آمادگی روانی، برای موفقیت زندگی مشترک الزامی است.

  

آمادگی اجتماعی

بحث آمادگی اجتماعی برای همسران بسیار مهم است چون بعد از ازدواج، شما دارای خانواده جدیدی می شوید و اگر در این آمادگی دچار مشکل باشید، در رفت و آمد با خانواده همسر یا دوستان همسر به مشکل جدی برخواهید خورد. بررسی این آمادگی در خودتان کار سختی نیست و باید نحوه تعامل تان با دیگران را ارزیابی کنید.

  

آمادگی مالی

این آمادگی به خصوص برای آقایان بسیار مهم است چون کفایت مردانه در زندگی مشترک تا حدی از شغل و آمادگی مالی فرد به دست می آید. همین طور اگر از طرف خانواده حمایت مالی می شوید، بهتر است بدانید هر حمایتی، دخالتی هم به دنبال دارد و این نکته ای است که از دید بیشتر زوج های جوان پنهان می ماند.

  

آمادگی جسمانی

برای مثال سن و سال فرد و طرف مقابل در این بخش قرار می گیرد. به طور معمول اختلاف سن بین 2 تا 7سال را ایده آل در نظر می گیریم. این تفاوت در سنین بالای 30 سال از بین می رود، چون فرض می شود که فرد تا 30 سالگی به بلوغ فکری کامل رسیده است یعنی اگر زوجی که سن شان بیشتر از 30 سال است، قصد ازدواج دارند، ضروری نیست که اختلاف سن شان در محدوده 2 تا 7 سال باشد. اگرچه سن به تنهایی عامل خوشبختی یا بدبختی زوج نیست ولی توصیه می شود با فردی ازدواج کنید که در این محدوده سنی باشد. 

 

ازدواج با فردی که در دهه متفاوتی با شماست، منجر به نداشتن تفاهم می شود و همچنین بعدها در فرزند پروری می تواند مشکل ایجاد کند. همین طور ازدواج در سنین پایین ممکن است باعث بروز نارضایتی در سنین بالاتر شود چون فرد در وقت ازدواج دارای بلوغ هیجانی نبوده و ملاک های مشخصی برای ازدواج نداشته است و در بزرگ سالی با بالارفتن سن، ملاک هایش تغییر می کند. همین طور توصیه نمی شود که ازدواج خود را تا سنین بالا به تعویق بیندازید چون بالا رفتن سن، موجب کاهش انعطاف پذیری می شود که این ویژگی در رضایت زناشویی نقش مهمی دارد.

  

آمادگی اعتقادی

خط قرمزهایی که ما در زندگی برای خود داریم و بایدها و نبایدهایی که برای خود تعیین کرده ایم، باید کاملا مشخص باشد تا بتوانیم برای طرف مقابل مان در جلسات خواستگاری به خوبی توضیح دهیم. 

 

آمادگی خانواده ها

آیا خانواده، مستقل شدن من را می پذیرد؟ آیا طرف مقابل را به عنوان عروس یا داماد می پذیرد؟ آیا اگر روی حمایت مالی خانواده حساب باز و آن ها را مطلع کنم، این توانایی را دارند؟ بعضی از جوانان، خانواده ها را از ارتباط هایشان آگاه نمی کنند تا زمانی که تصمیم نهایی را بگیرند. این کار، درست نیست. پنهان کردن مسئله مهمی مانند ازدواج از خانواده موجب رنجش آن ها می شود و حتی می تواند باعث بروز مقاومت در برابر ازدواج شما بشود. حتی ممکن است خانواده طرف مقابل را در این پنهان کاری دخیل بدانند و دید منفی به وی پیدا کنند. به همین دلیل است که در جلسات خواستگاری، خانواده ها با هم رفت و آمد می کنند تا با هم بیشتر آشنا شوند.

برای ثبت آگهی رایگان به سایت شهر24 مراجعه کنید.


سایت شهر24 مرجع آگهی های رایگان.با سایت شهر24 دیده شوید.

  • فخری حیدری